رسته‌ها
گوشه نشینان آلتونا
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 6 رای
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 6 رای
در این نمایشنامه، ژان پل سارتر مشکل دهشتناک قرن ما را به تصویر می کشد. گوشه نشینان آلتونا حکایتی از انزوای آدمیان است. حکایت تنهایی ترسناک بشر است. می خوانی و غمگین می شوی، برای همه مان. برای خودمان که میراث دار پدرانمان هستیم، که گوش می سپاریم و زندگیمان زندان می شود. تو را می برد به آن گوشه ی دنیا…
ژان پل سارتر برای زندگی انسان جبر قائل است، هر انسان به دنیا می آید…بی اطلاع و پرسش… جبر به دنیا آمدن،جبر زیستن و با دیگران بودن و جبر مردن…« آری، نه می توانیم بمیریم، نه می توانیم زندگی کنیم. به تنگنای عجیبی افتاده ایم.»
گوشه نشینان آلتونا اثر فیلسوف و نویسنده بزرگ قرن بیستم، ژان پل سارتر می باشد. این نمایش نامه در ۵ پرده نوشته شده است. می بینی که یک فیلسوف هم می تواند نمایشنامه یا داستان بنویسد. حوادث نمایش نامه در سال ۱۹۵۹ در آلتونا، در یکی از بخش های تابعه هامبورگ آلمان رخ می دهد. این بخش دارای یک کارخانه بزرگ کشتی سازی است. فرانتس پسر ارشد یک کارخانه دار آلمانی است. پدر خانواده زمین بزرگی را به عنوان زندان فروخته است و پسر که از این موضوع بر می آشوبد… قهرمان اصلی نمایش نامه فرانتس است که مدت ۱۳ سال خود را در اتاقی در خانه پدری محبوس کرده است و غیر از خواهرش کسی نمی تواند به دیدنش برود… مردی نیم دیوانه،نیم فیلسوف که می خواهد طعم قرن خود را برای آیندگان، برای قرن سی ام شرح دهد، تا آیندگان قرن ما را و آدمیان بد را به غلط به قضاوت ننشینند.
" قرن مرا در زباله دان نیندازید… تنها مصالح ساختمانی این قرن، بدی بود، بدی. در پالایشگاه های ما آن را به عمل می آوردند. ساختن خوبی تمام شده بود. درنتیجه کار خوبی به جاهای باریک می کشید…"
فرانتس در سراسر نمایش نامه، از نگاه دیگران و قضاوت آنها در آینده واهمه دارد. نگاه مردم قرن آینده را به صورت شیشه ای مجسم می کند که همه چیز در آن نقش می بندد و پیداست.
« ای قرن های آینده، این است قرن من، تنها و بی قواره، که بر جای متهم نشسته است. قرن من نیکوکار می بود اگر انسان دشمن سفاکی نمی داشت که از عهد ازل در کمینش نشسته است…ای قرن های خوشبخت، شما که با نفرت های ما آشنا نیستید چگونه می توانید به قدرت سفاک عشق های مهلک ما پی ببرید؟»
سخن از جبر است. آنجا که می گوید: خواهش می کنم، التماس می کنم همین طور که هستیم بمانیم. بی حرف و بی حرکت انتظار بکشیم. وضع را تغییر ندهیم. دیگران ما راتغییر می دهند. سخن از جبر امواج دیگران است…از دروغ آدمی است. آدمیانی عین دروغ ، که به خودشان نیز دروغ می گویند.
سخن از گوشه نشینی است. گوشه نشین شدن در درون جمع، درکنارهم …سخن از زندگی آدمیان است و تنهایی یکایک آنها .
در پایانی دهشتناک و دردناک، گوشه نشین جدیدی را می بینی… و ما آدمیان که هر یک گوشه نشسته ایم، تنها……
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
301
آپلود شده توسط:
panda29
panda29
1393/04/02

کتاب‌های مرتبط

افسانه برهوت
افسانه برهوت
5 امتیاز
از 2 رای
نمایشنامه: اسب
نمایشنامه: اسب
3.8 امتیاز
از 26 رای
شاعر زباله ها: فیلمنامه
شاعر زباله ها: فیلمنامه
4.3 امتیاز
از 76 رای
روسپی بزرگوار
روسپی بزرگوار
4.3 امتیاز
از 178 رای
ندبه
ندبه
4.5 امتیاز
از 37 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی گوشه نشینان آلتونا

تعداد دیدگاه‌ها:
3
خیلی ممنون میشم اگه لطف کنین و لینک دانلود این کتاب رو آزاد کنید.
ساکنان نقابدار سقف ، گوش کنید!ساکنان نقابدار سقف ، گوش کنید! به شما دروغ میگویند.
دو میلیارد شاهد دروغین! دو میلیارد شاهد دروغین در ثانیه!
به تظلم آدمیان گوش کنید : 《 اعمال ما به ما خیانت کردند.
سخن های ما و زندگی نکبت بار ما به ما خیانت کردند! 》ای طایفهٔ مفصل داران ، من شهادت می دهم که آنها فکر نمی کردند که چه می کنند و آنچه میکردند نمی خواستند بکنند.
ما اعلام بی گناهی می کنیم.
و مبادا ما را به استناد اقرار هایمان ، حتی اگر امضاء شده باشند ، محکوم کنید : در آن زمان که زمان ما بود می گفتند : 《 متهم به گناه خود اقرار کرد، پس گناه نکرده است.》
شنوندگان گرامی ، قرن ما قرن حراج بود : از طرف مقامات بالا تصمیم به تصفیهٔ بشر گرفته شد تا نژاد او از روی زمین محو شود.
اول از آلمان شروع کردند و او را تا مغز استخوان تراشیدند.(برای خود شراب می ریزد.)
تنها یک تن است که حقیقت را میگوید : آن منم ، غول شاخ شکسته ، شاهد حاضر و ناظر ، شاهد حاضر و غایب ، شاهد قرن پیما ، شاهد قرون های قرن.
بشر مرده است و من شاهدش هستم.
ای قرن های آینده ، من طعم قرن خودم را برایتان شرح می دهم تا شما متهمان را تبرئه کنید.
رویدادها را من به هیچ می گیرم : اینها را برای شاهدهای دروغین می گذارم.
من فقط این طعم را میگویم.
که دهان ما را پر کرده بود. (جامش را سر می کشد.) و ما شراب می خوردیم تا طعم آن را زایل کنیم. (به رؤیا فرو می رود.) طعم عجیبی بود.
گوشه نشینان آلتونا
ژان پل سارتر
نه می توانیم بمیریم، نه میتوانیم زندگی کنیم.
نه میتوانیم همدیگر را ببینیم نه میتوانیم همدیگر را ترک کنیم.
به تنگنای عجیبی افتاده ایم!
گوشه نشینان آلتونا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک